«بسمهتعالی»
ریاست محترم دیوان عالی کشور
با سلام و احترام؛
به استحضار عالیجنابان میرساند اینجانب لیلا قاسمی بختیاری به وکالت از…….. نسبت به دادنامه شماره …….. صادره از شعبه دادگاه کهریزک در تاریخ و دادنامه شماره …….. صادره از شعبه تجدیدنظر تهران در تاریخ اعتراض داشته و با عنایت به اینکه مدارک اثباتکننده بیگناهی و عدم تقصیر موکل پس از صدور دادنامه بدوی که حالت قطعی داشته، کشف گردیده لذا با استناد به قسمت آخر بند ج ماده ۴۷۴٫ قانون آئین دادرسی کیفری که بیان میدارد: پس از صدور حکم قطعی ادله جدیدی کشف شود که موجب بیگناهی محکومعلیه یا عدم تقصیر وی باشد، تقاضای تجویز اعاده دارسی را داشته و در این راستا توضیحات ذیل را معروض میدارد:
۱٫- شاکی بهموجب قرارداد عادی شماره مورخ در دادگاه بدوی ادعا مینماید که متشاکی مطابق این قرارداد ملک موقوفه را به وی واگذار کرده است ( پیوست ۱٫ ) سپس بعد از گذشت هفت سال نسبت به انتقال منافع استیجاری آن در اداره اوقاف به ثالث اقدام نموده است ( پیوست ۲٫ ) لذا درخواست صدور حکم به محکومیت متشاکی مبنی بر انتقال مال غیر مینماید و دادگاه به استناد قرارداد عادی فوق و تجویز و تنفیذ مجدد اداره اوقاف نسبت به انتقال منافع به ثالث ، اقدام به صدور دادنامه و محکومیت متشاکی مینماید ( پیوست ۳٫ – صفحه دوم سطر الی )
۲- متشاکی از دادنامه فوق تجدیدنظرخواهی مینماید و درنهایت در دادگاه تجدیدنظر مطابق دادنامه شماره مورخ شعبه تجدیدنظر استان تهران دادنامه بدوی قطعی میگردد ( پیوست۴٫)
۳- متهم اقدام به درخواست اعاده دادرسی مینماید که مطابق دادنامه مورخ اعاده دادرسی پذیرفته و درنهایت در شعبه همعرض تجدیدنظر رسیدگی و شعبه همعرض دادنامه شعبه را دوباره تائید مینماید . ( پیوست۵/و۶٫ )
۴ – مجدداً اقدام به درخواست اعاده دادرسی میشود اعاده دادرسی برای بار دوم از شعبه دیوان عالی کشور موردقبول مجدد قرار میگیرد و علیرغم نظر مخالف شعبه محترم دیوان شعبه همعرض تجدیدنظر بازهم دادنامه تجدیدنظر اول را تائید مینماید ( پیوست۷/و ۸٫ )
مدرک جدید :
۵– سرانجام اداره اوقاف از طریق محاکم عمومی حقوقی اقدام به اقامه دعوی نسبت به ابطال قرارداد عادی شماره …… مورخ …… ( مندرج در بند ۱ ) مینماید که با همراهی موکل نهایتاً دادنامه شماره مورخ توسط شعبه …. دادگاه عمومی حقوقی شهرری مبنی بر ابطال قرارداد مذکور صادر میگردد ( پیوست ۹٫ صفحه سطر ) و متعاقباً دادنامه مزبور بهموجب دادنامه شماره مورخ صادره از شعبه دادگاه تجدیدنظر قطعی میگردد .
۶- با عنایت به مفاد دادنامه فوق مبنی بر اعلان بطلان قرارداد اول و ازآنجائیکه اعلام بطلان قرارداد اثر قهقرایی دارد بنابراین قرارداد فوق از ابتدا باطل بوده و مآلاً از بدو انشاء فاقد اثر حقوقی است لذا محکومیت موکل به فروش مال غیر فاقد وجاهت قانونی است چراکه در اتهام انتقال مال غیر ، انتقال بهموجب دو عقد (قرارداد ) یا بیشتر نسبت به یک مال موجب وقوع جرم میگردد لیکن ازآنجائیکه قرارداد اول از ابتدا باطل بوده است بنابراین قرارداد ثانی که اتفاقاً مورد تائید و تنفیذ اداره اوقاف بوده مطابق اصل صحت قرارداد صحیح و دارای اعتبار حقوقی است و با توجه به اعلان بطلان قرارداد اول نسبت به ملک مورد تنازع فقط یک عقد وجود دارد که آنهم فارغ از هرگونه ایرادی است
۷٫- با توجه به تاریخ صدور دادنامه فوق ( بند۵٫ ) مدرک جدید دال بر ابطال معامله اول بعد از صدور احکام قطعیت یافته دربندهای ۱٫ الی ۴٫ می باشد لذا با عنایت بهمراتب فوق از آنجائی که موکل بدون هیچ دلیل و مدرکی محکومشده و مدارک اثبات ادعای بیگناهی و عدم تقصیر ایشان پس از صدور دادنامه بهدستآمده و نیز از آنجائی که دادنامه بدوی قطعی بوده و به همین دلیل نیز بدون توجه به دفاعیات و مدارک موکل، تجدیدنظرخواهی ایشان رد شده لذا در جهت جلوگیری از تضییع حق موکل و حفظ آثار حقوقی حکم صادره که همانا انتقال بهناحق ملک مورد تنازع به نام شکات هست جهت جلوگیری از انتقال بهناحق ملک به نام ایشان و استیفا ناروا ایشان بهموجب دادنامه قطعی با استناد به قسمت آخر بند ج ماده ۴۷۴٫ قانون آئین دادرسی کیفری یعنی کشف ادله جدید پس از صدور حکم، تقاضای رسیدگی و تجویز اعاده دادرسی مورد استدعاست.
با تشکر و تجدید احترام